5

انگار که برایشان کافی نبود تمام این کارهابه آنها گفته شد باید برونند در  اردوگاه بزرگ زندگی کنند. این اردوگاه  هیچ جایی برای زندگی نبود.
 نه جای برای  خواب خیلی سرد یا خیلی گرم بود. هیچ داروی وجود نداشت وهمه  بیماربودنند حتی غذایی  کمتر از جمعیت اردوگاه بود.
بدترین چیز این بود که اردوگاه خیلی دور بود مَردم برای رفتن  به شهر یک روز تمام راه میرفتند! اگر مَردان مسلح انها را پیدا میکردند دوباره انها را به اردوگاه بر میگردانند.
در واقع برخی از این اردوگاه به طور کامل یک زندان با میله و سیم خاردار بود تا هر وقت میخواستند تا بتوانند انها را به کشورشان بر گردانند از همان جا هر وقت که شد.
کسانی که موفق به فرارشدند در شهرهای بزرگ پناه گرفتند