علی مطمناً چیزی برای از دست دادن ندارد . بایک حرکت از جا بلند می شود و می دود به طرف محل موزیک . نمی خواهد دیگر بشنود , ونه فکری کند می خواهد فقط برقصد . می رود وسط رقاصان و می رقصد یادش می رود برای یک لحظه همه چیزهای که فکرش را مشغول کرده بود فیگور میگیرد و همراه اهنگ می خواند.